آغازها و کینه ها ، خاطرات و استعفا: دیوار صورتی فیلم احساسی است که با صادقانه در مورد رشد و دوری از روابط صحبت می کند.
همه روابط برابر است. آنها در غم و اندوه های سرخوشی متولد می شوند ، در افزایش احساس و صمیمیت رشد می کنند ، سپس در گهواره تثبیت می شوند که در آن نقاط قوت و ضعف خود و دیگری را پیدا می کنند ، آماده زندگی مشترک ، شورش و افراط کردن به لطف تغذیه از عشق و علی رغم آشفتگی هایش از این لحظه است که روابط تغییر می کند. آنها از نظر مردم متفاوت هستند و به سرعت به سمت اشتراک طولانی و طولانی مدت پیش می روند و یا لحظه ای را نشان می دهند که همه چیز ، در وجود شخصی به عنوان یک زوج ، شروع به تغییر می کند. از آنجا که همیشه نقطه شکست وجود دارد ، همیشه یک لحظه وجود دارد که همان چیزی است که سرنوشت رابطه را تغییر داده ، آن را جلوی آن واقعه ناخواسته قرار داده و با سردی به او نشان داده است که دیگر موردی نیست. به تعویق بیندازند.
با این وجود ، وقتی چیزی می شکند ، تقلب غیرممکن است ، در حالی که سعی در یافتن راه حلی برای غلبه بر درد دارید که از این پس به طور مداوم در گوشه ای زیرزمینی از روابط کبودی قرار می گیرد. توهمی که با این ایده وجود دارد که می تواند آن بار را رها کند ، مصمم است که آن را به آرامی از بین ببرد ، با در نظر گرفتن بازگشت چرخه ای و عمیق تر آن ، ریشه خیلی بیشتر از گذشته را ندارد.
در آن لحظه غیر قابل تصور است که کارگردان تام کالن می خواهد با Pink Pink بیاورد ، تا عنصر اصلی شخصیت های جنا و لئون را از طریق قطعات مختلف ، صحنه های مجرد و سکانس های زمانی پیدا کند تا در بازسازی داستان آنها جایگزین شود. عشق ، در جهش بین سالهای مختلف روابطشان و مخلوط کردن دومی در فیلم.
دیوار رنگ صورتی - اولین دیوار تام کالن ، اولین کارگردانی سینما و فیلمنامه
هرگز به طور مستقیم به ماشه غرق نشوید ، اما آن را مانند یک اکو برای بخش های مختلفی که این فیلمنامه می خواهد نشان دهد ، تلخ کنید ، فیلم احساساتی بازیگر سابق داونتون ابی ، در اولین کارگردانی و نویسندگی خود ، نشانگر گذار از شیمی از راه دور ، از کاوش با تفریح و عدم توجه به غیرممکن بودن لمس ، مترادف با ناسازگاری بیشتر است که جای پشیمانی را فراهم می کند.
با برگرداندن شخصیت ها به روزهای شادشان ، کالن مشکلات خود را درست همانطور که در هر زوج اتفاق می افتد ، مطرح می کند و وظیفه رسوب تنبلی و عدم تحمل را با گذشت زمان می گذارد ، کینه را گسترده تر می کند تا دیگر نتوانید آن را نگه دارید و آن را تبدیل کنید. حضوری که جایی برای تلاش برای نزدیک تر شدن باقی نمی ماند. آن عزیمت از احساسات ، همچنین موتور تماس های جسمی ، جایی را برای جمع آوری زنگ زدگی چیزی که در آنجا بوده است ، ایجاد می کند ، اما با این وجود ، اکنون اهداف و اهدافی که از هم متمایز است ، و همچنین جسم و احساسات است.
دیوار صورتی - بین خاطرات و غم و اندوه ، احساسات و تجدیدنظرهای پوچی
با عکاسی از بابی شاور که همه چیز را در ابعاد دیگری قرار می دهد ، جهانی گرانول که در آن برای تجزیه و تحلیل و بازپس گیری مراحل نشان دهنده پیوند بین لئون و جنا ، کارگردان تام کالن کارگردان دوربین خود را حرکت می دهد تا همیشه آن را به طور کامل قرار دهد. استقلال با توجه به صحنه. کاراکترها هرگز محوری نیستند ، زوایای تیراندازی ، شباهت های بازیگران را به دلخواه خود برش می دهد ، آنها را به گوشه های صفحه نمایش واگذار می کند یا حتی آنها را تقریباً کاملاً خارج از قطر می گذارد.
مصنوعی بودن فیلمساز حل می شود ، با این حال ، هنگامی که او مجبور است برای ترجمه مستقیم مترجمان خود ، آزادی این حقیقت را در صحنه حفظ کند ، هیچ بسته بندی چیزی از پیش تعریف شده را ترک نکند ، اما این رویدادها را برای شگفتی برای ارائه آنها ترک کند و یک طبیعی بودن را فراهم کند. که نزدیکی که از واقعیت به فیلم می رود کمک و تقویت می کند. تنها در خاطرات است که کالن به شواهد مصلحت برمی گردد و سال اول دوئه ، به ویژه شب ملاقات آنها را در قالب متفاوت و یکنواختی رقم می زند. یک حافظه واقعی ، در اندازه و فریم. فیلمی که دوست دارید برای همیشه حفظ کنید و به همین ترتیب ، حتی پس از همه اشتباهات در حافظه قرار خواهد گرفت.
در حالی که از ویژگی های خاص طرح و یا پالایش دیالوگ ها ایستادگی نکرده است ، Pink Wall می داند که چگونه با بیننده صحبت کند تا اینکه کار ساده اش بتواند باعث شود شما فکر کنید ، ارتباط مستقیمی با مخاطبان خود دارد و شما را با خیال پردازی های عاشقانه یا خیانت های غرق در اشک فریب نمی دهد. . این واقعیتی است که در آن هر کس می تواند یا تا به حال کسی را پیدا کند که با آن کار تام کالن را بشناسید. همان که در آن ، با وجود ناامیدی عمومی ، به طور دوره ای احساس می کنید می خواهید برگردید ، حتی اگر فقط با ذهن خودتان باشد.
نور فیلمی از مائوریزیو زاکارو است که به دنبال حقیقت و همدلی از اوضاع فرود در لمپدوسا است ، اما ثابت می کند که عملی و ناکارآمد است.
موضوعی در ایتالیا وجود دارد که بر اساس آرمانهای سیاسی و عدم تحمل صفر هزینه شده است. یک مسیر مهاجرتی وجود دارد که نقاط شروع را از کشورهای خاورمیانه نشان می دهد و تا سواحل شبه جزیره ما بالا می رود ، یک پل امن برای کسانی که در جستجوی ایمنی یا توقف موقت هستند قبل از رفتن بیشتر به مناطق داخلی اروپا. بنابراین یک تقاطع مهم است که در لمپدوسا سالها شاهد جنگ قربانیان جنگ در جستجوی کمی آرامش بود ، که تنها عبور در آب های همیشه مدیترانه مدیترانه نمی تواند تضمین کند ، اما شرایط سفر و پذیرش آنها آنها لزوما حتی بدبخت ترین انتظارات را نیز برآورده نمی کنند.
و ، انتظار برای آنها در سواحل در حال حاضر پرجمعیت از هموطنان و برادران ، پزشکان و داوطلبان منتظر فراخوان کمک و فرود بعدی هستند که به زودی آنها را در مواجهه با یکدیگر بین درخواستهای نجات و داستانهای مرگ ، چشمهای گسترده باز خواهد دید. شوک غیرقابل تحمل و پتوهای ایزوترمال که با آن سعی می شود سرمازدگی آب و شب را رها کنیم. از این گذشته ، این توصیفات و تعهد پزشک پیترو بارتولو برای تحت تأثیر قرار دادن عموم و شهروندان برای کارهایی است که انجام داده و گزارش داده است ، در قالب یک رمان ، در کتاب Lacrime di sale ، که به همراه همکار لیدیا تیلوتا نوشته شده و اثری از یک حقیقت را نشان می دهد. هر روز در جزیره خود مصرف می شود.
نور - لمپدوسا ، مهاجران و داستان پزشک پیترو بارتولو نور ،
صفحاتی که بارتولو و تیلوتا برای اضافه کردن داستان نور جوان ، شخصیت اصلی داستانشان ، که در اطراف آن ادعاها و غیرانسانی ها دیده می شود و با گرانی روبرو می شوند ، رفتند تا یکی از دردناکترین و همدلانه ترین تعهداتی باشد که شخص تا به حال می تواند داشته باشد. شجاعت به کار گرفتن رمانی که براساس فیلمنامه مونیکا زاپلی ، اما ویتلی و کارگردان مائوریزیو زاکارو با یک مفهوم صرفاً تلویزیونی ، به یک فیلم سینمایی تبدیل می شود ، بسته بندی اشتباه برای اثری که عطر و طعم یک صفحه نمایش کوچک و غیرقابل قبول را داشته باشد و به تحریر در نیاید. صحنه سازی برای ساختن آن بیش از یک محصول عمومی.
مطمئناً اراده ی سبک زکارو برای نشان دادن لاغر و متمایل به واقعیت در نور است ، فیلمی که عنوان آن را از دختر پیشکس گرفته می گیرد که با لمس سرزمین اصلی لامپدوسا ، زیر بال محافظ آن پیترو بارتولو بازی می شود که بازیگر سرخیو کاستلیتو است. . اما آن حضور دوربین به صورت مستند یا نزدیک تر به کارایی رپورتاژ ، یعنی کثیف شدن عکس ها باعث می شود آنها کج یا نادرست باشند ، همانطور که بیشتر به بهانه لحظه روشن می شوند تا از بازسازی آنچه در لحظه های حساس پس از فرود می آید ، نیست. این احساس رنجی را که این مهاجران می توانند تجربه کنند ، برجسته می کند ، و نه تنش و خونسردی داوطلبانی که برای نجات جان خود در عمل ارائه می دهند را برجسته نمی کند.
ایستادن در نور بیشتر غفلت اساسی است ، بیشتر مفهوم نتیجه نهایی ، که در شرایط آرام فیلم نیز تکرار می شود ، که با ترکیبی از نور و عکاسی توسط فابیو اولمی تشدید می شود.
نور - هنگامی که آرزو و موفقیت همزمان با نور نیست
تمایل به بازگرداندن چنین موضوعی مهم با تحقق ضرب و شتم و دیکتیکی آن ، که در پی نشان دادن کلیه پیامدهایی که درام مهاجرت می تواند نشان دهد ، آن را به یک باند به ظاهر جعلی و غیرقابل حل تبدیل می کند. درج پراکنده و مدیریتی ضعیف از شخصیت ها ، وقایع شخصی و ساختار اصلی داستان - رویکرد و مراقبت از شخصیت اصلی بارتولو نسبت به نور جوان - که می خواهند بیشتر توضیح دهند ، نه اینکه مردم را درک کنند. آموزش بیشتر از ایجاد مشکلات و طرف همبستگی که باید عملی شود ، به عمق درک می شود.
نور بطور غیرقابل توصیف هوس بودن او را به عنوان پرچمدار برای آن دسته از بارهایی که همیشه به زمین نرسیده است ، آرزو می کند یک آموزه مدنی برای عموم مردم در شرایطی باشد که اغلب او را می شنود ، اما هرگز نتواند بطور دقیق زندگی کند. اما آرزو و موفقیت همیشه به صورت یکنواخت به چشم نمی خورد و متأسفانه نمونه نور مائوریزیو زاکارو است.
عنکبوت در وب هیجان انگیز است که به خود بسته می شود ، به تماشاگران اجازه نمی دهد پیامدهای آن را بفهمند و لحن پر از گرسنگی را تنظیم کند.
ساخت فیلم های هیجان انگیز به هیچ وجه آسان نیست. نوشتن آنها چالش واقعی است. هسته مرکزی داستان را تصویب کنید ، مشخصات قطعاتی را که تشکیل می دهند ، تشریح کنید ، زمینه ای را فراهم کنید که حقایق در آن آشکار خواهد شد و بخش بسیار مهمی ، تمام فتنه ها ، بازیکنان دوتایی ، سرنخ ها و شگفتی هایی را که ناگزیر خواهد شد وارونه شود ، تنظیم کنید. در پایان ، نشان دادن هزار چهره و اتصالات پیچیده که به روش سیبیللین ، این کار را به صورت ماهرانه کاشته است.
در طول قلعه ای که به تفصیل بیان شده است ، جایی که هر حرکت باید با عملی که اسرار و تحقیقات این فیلم را به همراه دارد ، مطابقت دارد ، اما موضوع اصلی هنوز هم باید از آن برتری پیدا کند. مأموریتی که باید انجام شود ، فرد موردنظر برای نجات ، داده های بازیابی یا دکمه قرمز رنگی که باید قبل از پایان جهان فشرده شود. این نکته اساسی را درک کنید که در آن صورت برای ساخت آثار عربی روایی و معمار همه پیچیده ترین و ظریف ترین سطوح بین شخصی. بنابراین ، اگر عنصر اصلی از بین نرود ، نتیجه فقط می تواند فاجعه ای اعلام شود ، همانطور که با فیلم Spider در وب اتفاق می افتد و داستان آن توسط Gidon Maron و Emmanuel Naccache نوشته شده است.
عنکبوت در وب - Eran Riklisspider در هیجان وب بدون داستان و بدون شخصیت ،
مشکل اصلی کار به کارگردانی اوران ریکلیس دقیقاً در سوء تفاهم است که با آن موضوع اصلی در فیلم گزارش شده است ، با غیرقانونی بودن آن در طرح ریزی وقایع با الهام از وقایعی که در واقع اتفاق افتاده است ، اما به هر حال ضعیف توضیح داده شده و حتی بدتر هم در آن مدیریت شده است. پیش نویس سینمایی که می خواستیم از آن خارج شویم. در حالی که حوادثی را که بلافاصله شخصیت های حرکتی ، سازمان ها ، کشورها و شرکت های بزرگ را در معرض حرکت قرار می دهند ، حس می کنند ، وضوح این رویدادها بیننده را به طور کامل تردید می کند ، مطمئناً به دلیل ناتوانی وی در رمزگشایی یا تجزیه و تحلیل اوضاع نیست بلکه برای فیلمنامه خالی بر اساس است. تریلر ، که به نظر می رسد فراموش کرده است که ارتباط آن با شخص دیگری است که از اتاق تماشا می کند و تصمیم می گیرد بدون اینکه دیگر به عقب برگردد ، راه خود را طی کند.
و حتی وقتی داستان به نظر می رسد تصمیم دارد تا در نیمه راه فیلم مخاطبان خود را باز کند ، جو و عملکرد فیلم به شدت متوقف می شود ، با عدم قطعیت سرنوشت عملکرد شخصیت اصلی بن کینگزلی ، اما امنیت غیرقابل انکار محصولی که اصلاً قانع کننده نیست ، همانطور که از ژانر انتظار می رفت. نه تنش ، نه خطر و نه گرانشی که باید حضور سلاح های شیمیایی را برانگیزد. مانورهای محرمانه بودن تیم به رهبری شخصیت Adereth چنان غیرقابل تصور است که حتی کمبود ارتباط آنها حتی در بقیه کارها را منعکس می کند ، چنان بر روی خود بسته است که تقریباً خود را از پیچیدگی های بی فایده خود تبریک می گوید و کاملاً از حتی حداقل سطح هم محروم می کند. پاتوس
عنکبوت در وب - هنگامی که حتی subtexts سرنوشت یک فیلمبردار در وب را بهبود نمی بخشد ،
اگر سطح داستان جعبه بسته عدم لرزش را انتخاب کند ، این زیرنویس عاطفی است که بین شخصیت کینگزلی و همکار جوان این بازیگر ایتا تیران بازی می کند ، سعی می کند خود را متن مهمی برای خواندن و شاخه جهانی بازی کند. فیلم ، اما خیانت به عنوان یک درخشش بیشتر فاقد ایده برای تعمیق و تحریک پتانسیل است. این جنبه ای است که مارون و ناکچه می توانستند بیشتر به آن توجه کنند ، منحرف شدن از دشواری طرح و به دنبال رابطه ای بودند که تماشاگرانشان را در درگیری بین قدیمی و جدید ، غریزه و محاسبه تحریک کند. سازشی که می تواند تا حدودی عنکبوت را در وب بهبود ببخشد ، اما بسته شدن هرمتیک آن از عبور بیشتر و درون زاویه آن جلوگیری می کند.
حتی وقتی به نظر می رسد همه چیز به آرامش می رسد و سرانجام فیلم اوران ریکلیس معقول می شود ، عنکبوت در وب ادامه می یابد که علیه خودش جلوی خود را بگیرد ، گویی او فراموش کرده است که دیگران را در نکات مهم فیلم شرکت کند. احساس گرسنگی غیر واقعی که در طول مدت آن ، لحن را صاف و صاف نگه می دارد ، برای یکی از کم هیجان ترین شخصیت ها در تاریخ ژانر.
رابطه پدر و پسر در قلب کمدی فرانسوی ژولین راپنهو قرار دارد.
یک کمدی با طعم تلخ ، به سبک معمولی فرانسوی ، رویایی برای پدر توسط جولین راپنهو از 5 دسامبر در تئاتر خواهد بود. این طرح براساس رمان گرافیکی اسپانیایی Dream Team در سال 2014 توسط ماریو تورکیلیس و آرتور لاپرلا ساخته شده است و داستان فیلم Theo (Maleaume Paquin) کوچک را که با نام مستعار با نام مستعار فورمیکا (Fourmi ، به زبان فرانسه ، از این رو عنوان اصلی فیلم) روایت می کند و شرح می دهد. از پدرش لوران (فرانسوا دامینز).
رویایی برای پدر ، برای مقابله با موضوعات سخت
بهانه روایتی که اقدام را تحریک می کند ، استماع است که تئو با یک عامل آرسنال پشتیبانی می کند. اگرچه این پسر با استعداد و تکنیک متمایز است ، اما قد او تصادفی نیست که او را "مورچه" می نامند. او را مجازات می کند ، تا زمانی که او از انتخاب خارج نشود. با این حال ، با توجه به انتظار بزرگی که پدرش در آن تست داشت ، تئو تصمیم می گیرد که دروغ بگوید و یک صحنه عالی را که باعث می شد او را به حضور در بیاورد ، در مدت کوتاهی پس از آن در مدرسه معتبر فوتبال تیم انگلیسی شرکت کند.
این دروغ انگیزه لورنت برای بازگشت مجدد روی پاهای خود و خارج شدن از یک دوره تاریک طولانی است. در حقیقت ، این مرد پس از از دست دادن شغل و جدایی از همسرش کلوئه (لودوین سنگنر) ، در گرداب اعتیاد به الکل و افسردگی فرو رفت و کاملاً غیرقابل اعتماد شد. با این وجود ، رویا مؤثرترین راه برای نجات خود است و با فرصت ناگهانی پسرش ، لوران تلاش می کند تا تمام قطعات شکسته زندگی خود را به هم بریزد.
یک رویا برای پدر: یک داستان شیرین ، شاید خیلی زیاد
هسته اصلی داستان آنقدر در جنبه فوتبال نیست ، که بهانه ای ، حیله گر ، بلکه در روابط پدر و پسر است که بین این دو شخصیت اصلی شکل می گیرد. همانطور که اغلب در بسیاری از سینماتوگرافی ها که به این موضوع می پردازد اتفاق می افتد ، نقش های سنتی در اینجا برعکس می شود: این تئو است که پدر را هدایت می کند ، او را می فهمد و "آموزش می دهد" ، در حالی که لورن کاملاً در بی نظمی و طعمه نقاط ضعف خود است.
با این حال ، دردی که کودک نسبت به پدرش احساس می کند ، با یک امید فطری کاهش می یابد که باعث می شود او حتی در مواقعی که همه حوله انداخته اند ، به اولیا اعتقاد داشته باشند. تنها شخصیت دیگر که به دلیل ماهیت و حرفه خود ، شانس دوم شدن به لورنت را پیدا می کند ، مددکار اجتماعی سارا (Lætitia Dosch) است که شخصیت اصلی با او علاقه عشقی ظریف دارد.
نتیجه ، همراه با پایان خوشحال کننده غیر منتظره ، دقیقاً مسیری را که انتظار می رود ، دنبال می کند ، و اجازه نمی دهد بیننده احساس اطمینان و مثبت بودن نمونه ای از این نوع فیلم را از دست دهد. یک رویا برای پدر ، دقیقاً در وجود او همان چیزی است که باید باشد ، نیش خود را از دست می دهد و به پایان می رسد که خاطره دائمی را در تماشاگر باقی نمی گذارد.
یک رویا برای پدر ، یک دیدار خوشحال از شخصیت ها
این پیش بینی همچنین در یک جهت نسبتاً متعارف ، از حمایت کامل از اجرای دو بازیگر اصلی منعکس شده است. از یک طرف ، François Damiens چهره شناخته شده کمدی فرانسوی زبان است (او بلژیکی است) ، از کسانی که در خانه هستند برای جذب عموم کافی است. از سوی دیگر ، Maleaume Paquin جوان پیش از این نیز در یک تولید حتی جاه طلب تر ، Remi 2018 شرکت کرده بود و سه نیاز مهم تولید را آشتی داده است: او می داند چگونه عمل کند ، او می داند که چگونه فوتبال بازی کند و به اندازه کافی کم است تا در نقش فرمکا قابل اعتماد باشد.
همراه با آنها ، بازیگران شخصیت های نسبتاً تثبیت شده و شخصیت های فرعی ، از جمله مربی آندره دوزولی ، که کسی نیست جز صدای روایت نسخه اصلی نسخه اصلی Amélie The World Fabulous. شخصیت پردازی زیبا هر یک از آنها ، که باعث می شود ما با حضور مناسب در داستان (غیر تهاجمی ، اما هنوز هم روشن) پیش زمینه و درگیری های داخلی شخصیت ها را حدس بزنیم. در بین آنها پسر مربی است که می خواهد سرآشپز شیرینی شود و هکر جوانی که به تئو برای ساخت کلاهبرداری آرسنال کمک می کند.
در کریسمس گم شوید
اکران در اتاق A Dream for Dad احتمالاً یک فیلم "کوچک" را جریمه می کند ، که قرار است در دریای نسخه های کریسمس گم شود. در حقیقت ، گرچه مضامین جهانی است ، اما این فیلم همچنان با محبت عموم مردم به بازیگران گره خورده است ، قدرتی که نیش خود را در خارج از فرانسه از دست می دهد. حتی در تعریف خود از "کمدی فرانسوی" ، که نوع خاصی از تماشاگر را به خود جلب می کند ، یک رویا برای بابا از آن معیارهای ریتم و سرزندگی فیلمنامه که این زیرگروه را بسیار لذت بخش می کند همگام نیست.
نیمه آخر فیلم سرگرم کننده تر است ، جایی که آدرنالین به لطف پرده برداری از دروغ Theo و شکست آشکار لوران ، کمی بالا می رود. فیلمی که با فرکانس های متوسط حرکت می کند ، و بعد از آن دوباره ، بدون اینکه زیاد زیاد بکشید ، در سکانس نهایی بالا می رود.
فیلمی که داستان گذشته و تولد دوباره سیرو دی مارزیو ، پیشکسوت ترور Gomorra در فصل سوم را روایت می کند ، در تاریخ 5 دسامبر 2019 با پخش ویژن اکران می شود.
وی پس از کارگردانی دو قسمت در فصل سوم گومورا ، او اولین اثر خود را در پرده بزرگ مارکو D’Amore درگیر می کند ، وفادار ماندن به خط ترسیم شده توسط سریال های تلویزیونی ایتالیا با شایع ترین موفقیت بین المللی تا کنون. Immortal می بیند که او به نقش رئیس Ciro Di Marzio باز می گردد ، که حالا با دیدن تریلرها ، دیگر راز نیست ، او خود را از عکس های تپانچه دوست برادرش Genny Savastano نجات می دهد. دوربین دقیقاً همان جایی که ما او را در آخرین قسمت از قسمت آخر Gomorra 3. او را رها کردیم ، بدست می آورد. و از اینجا D'Amore که به طرز جادویی در پشت دوربین قرار دارد ، شروع به فهم شخصیت خود نیز از طریق خاطرات کودکی بنابراین زمان این فیلم بین گذشته به عنوان یک کودک در کوچه ها تقسیم می شود و زمان حال ، جایی که کوروش در ریگا ، لتونی ، در جمعی از ایتالیایی ها که لباس های یک طایفه روسی را جعل می کنند ، پناه نمی برد. اما با ورود Ciro به بارهای زیادی از داروها برای گردش ، باتری لتونی ها نیز برای مخالفت با روسها از تورپور بیدار می شوند و دردسر آغاز می شود.
L'Immortale - این فیلم با مارکو دامور و سریال های تلویزیونی و Spin-Off با مارکو دامور است
برای اولین بار ، یک فیلم به عنوان پیوند بین دو فصل از همان سریال های تلویزیونی بازی می کند. بنابراین بیایید در مورد اسپین آف با ویژگی های غیر معمول صحبت کنیم. حتی به نظر می رسد که سبک کارگردانی از آن خمیر بصری منتخب پیروی می کند که چند سالی است که تصورات جمعی را در این تلویزیون جدید می پیچد و حالا و همچنین دوربین های فیلمبرداری ، کامورا. علاوه بر این در بازسازی ناپل در اوایل دهه هشتاد بسیار خوب عمل کرد. ما در پس از زلزله ایرپینیا هستیم ، یعنی در سال 1980 ، از آنجا است که سیرو کوچک برای اولین بار مرگ را شکست ، تنها در جهان باقی مانده است. اما ناپولی که D’Amore ، پرچم های سه رنگی ورزشی را به ما نشان می دهد که باعث می شود گذر زمان چند سال را حدس بزنیم ، شاید زمان رسیدن به جام جهانی 82 در اسپانیا باشد. در این لنگه کوچه ها ، دستمال های کارگردان با تاب می خورد. کودکانی که در کنار هم زندگی می کنند و سرقت می کنند ، رادیوهای اتومبیل را از اتومبیل ها می ریزند ، هزار لیر به دست می آورند و عاشق دختران زیبا با آوازهای نئو ملودیک می شوند. این اسکوترهای ناپل از Ciao ، دستگاه های Talbot و غرفه های تلفنی با عملکرد سکه است که ظاهراً یخی نسبت به ریگای امروز یخی ندارند ، جایی که Ciro در بین هزار تنش زیر پوست نقش رئیس را به عهده می گیرد.
بین فلاش بک ها و شکسپیر
این دوربین خود را از فضیلت رها نمی کند ، و نه جرات می کند به ایده های بصری از پارگی یا جدید بودن واقعیت بپردازد ، چیزی که می توانست آن را به خطر بیاندازد ، خالص از گفتگوی نمایش دهنده سریال Francesca Comencini. D'Amore داستان خود را با روشی منظم و با استفاده از فلاش بک در ویرایش می گوید. بنابراین ، کوروش انسانی تر ظاهر می شود ، مهمتر از همه غرق در گذشته که کاملاً برای ما ناشناخته بود. این قوی ترین و جدیدترین ایده فیلم است. اما در عین حال تصاویر نمادین جدیدی نیز از دست می روند ، اگر ما سوار کوچک سیرو را با موتور خود به همراه دوستش استلا پشت سر بگذاریم و یک فینال که نمی توان خراب کرد. برای بقیه کوروش را می یابیم که به تدریج از خواب بیدار می شود ، تا زمانی که شخصیت مفیستوفیلی که به او شهرت یافته است را از سر بگیرد. "قدرت شخصیتهای بزرگ ادبیات تئاتری مانند هملت و ژگو از شکسپیر یا کالیگولا کامو". اینها الهاماتی هستند که می توانید در یادداشت های جهت گیری مارکو D'Amore بخوانید. اما به نظر می رسد به عنوان یک فرمت ، دقیقاً آن جنبه دوگانگی جاگو است که در فصول گذشته بیشتر و بیشتر فریب خورده است و صدها قربانی را نیز در پی داشته است. از کنجکاوی به نظر می رسد بین چهار فصل گوموره حدود 1500 نفر کشته شدند. عفو ، شخصیت ها
Ciro di Marzio کوچک با بازی جوزپه آئیلو و فصل پنجم Gomorrah
تنش از ابتدا تا انتها کار می کند و راهپیمایی موقتی مضاعف باعث می شود تا نورپردازی جدیدی از شخصیت ایجاد شود. Ciro piccolo با بازی جوزپه آئیلو ، پسر یازده ساله ای انجام می شود که با همدلی واقعی هیجان زده می شود و واقعاً شبیه به Totò Cascio کوچک سینما پارادیزو Nuovo و Giosué Orefice در زندگی زیبا است. البته جوزپه خود را به صورت نمایشی تر می بیند ، اما او آن را به شکلی صحیح در مجموعه زندگی می کند: با بازیگویی کودک که به بزرگسالانی وصل می شود که از او بهره می گیرند. در میان این تضادهای غم انگیز ، جهت D’Amore گرانیتی ، بدون لرزش و همیشه در مورد هر عملی واضح است. موسیقی موکادلیک با تنظیم مجدد مجدد آنها ، تغییراتی را در زمینه های کلاسیک این سری تنظیم کرده و آنها را برای تلفن های موبایل کاملتر و کمتر الکترونیکی می کند.
ظاهرا فصل پنجم گومورا در حال نگارش است و چه کسی می داند. در حال حاضر Cattleya of Tozzi ، Stabilini and Chimenz ، deus ex-machina این سریال از ابتدا با روبرتو ساویانو ، با کارگردان آماده شده است که او همچنین خالق و نویسنده فیلمنامه است ، نه یک شاهکار فراموش نشدنی ، بلکه عالی سرگرمی با طعم جرم. مطمئناً عموم مردم باعث می شود که گیشه خوب اجرا شود و با توجه به وضوح روایت فیلم حتی بدون در نظر گرفتن سریال ، می تواند معتادان جدیدی را نیز برای فصل پنجم بدست آورد که پس از فیلم می تواند برای بلعیدن چهار گمشده عجله کند. Immortal با 450 صفحه نمایش برنامه ریزی شده توسط Vision Distribution به اتاق می رود. انتظار می رود حداقل یکی از مکانهای دیدنی تریبون وجود داشته باشد.